به گزارش مشرق، انتشار خبر شهادت شهید محسن حججی، از فعالان فرهنگی کشور، بازتاب بسیاری در میان اهالی قلم و هنرمندان داشت. سرودههایی که در ادامه منتشر میشود، بخشی از اشعاری است که در چند روز اخیر به مقام این شهید تقدیم شده است:
عارفه دهقانی
عشق است چنین لاله ی پرپر دادن!
در راهِ شما، علیِ اکبر دادن!
آقا! سر و دل فداییِ زینبتان!
دلداده شدن خوش است با سَر دادن!
***
علی داودی
کی از تهدید میترسیم و از تحریم میمریم
بکش ما را که با هر مرگ جانی تازه میگیریم
هوای کربلا با ماست با هر شور عاشوراست
سر جاری شدن داریم اگر اشکی سرازیریم
*****
محمد سهرابی، از شاعران توانای کشور، با انتشار عکسی از شهید حججی و با ذکر آیه: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»، دو بیت زیر را تقدیم این شهید کرده است:
ز نور سرخ نشد پرچم شهید تهی
چراغ خانه ما را فتیله در خون است
به روز مردن ما گوش خلق سرخ شود
یکی ز شرم و یکی ز آن که این خبر خون است
****
احمد بابایی نیز با انتشار عکسی از صحنه اسارت شهید حججی، سروده ذیل را در صفحه شخصیاش در فضای مجازی منتشر کرده است:
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است
«روضه خوان» از خبر آینه، حیران شده است
«روضه خوان» مانده که با معجر زینب چه کند!؟
گویی از آخر این روضه پشیمان شده است
«روضه خوان» دم نزَد اما همگان دانستند
زینب از حادثه کوفه، هراسان شده است
«مُستمع» حوصله صبر ندارد دیگر
بعد از این صاعقهها نوبت باران شده است
«روضه خوان» لال شد و «مستمع» آشفته گریست
فهم این روضه برای همه آسان شده است
چندسال است که درگیر همین بیدلیام:
«آتش و آب به هم دست و گریبان شده است»
شاه عریان، به صلیب است و مسیحا در عرش!
ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است
روضه کوفه نخوانید مگر نیمه شب!
این تنوری است که گرم از سرِ مهمان شده است
****
محمدمهدی سیار
یک عمر فقط از تو نشان پرسیدم
یک عمر فقط نام تو را بوسیدم
شیرینی نام تو گلویم را زد
من شهد شهادت اینچنین نوشیدم
*****
عباس احمدی
نگاهش فاش می گوید: که از خنجر نمیترسد
که سرباز حرم از بذل جان و سر، نمیترسد
فراوان دارد از این جان نثاران حضرت ارباب
بلی ساقی ز خالی ماندن ساغر نمی ترسد
بس است این زوزه ها ای گرگ های جنگل جالوت
از این دندان نشان دادن که شیر نر نمیترسد
همیشه از شهادت تا شقاوت راه باریکی است
کسی که توشه اش شد ذکر یا حیدر، نمی ترسد
برای «محسن» از دیوار و در کمتر بخوان، مداح!
که از چیزی به غیر از روضه ی مادر نمی ترسد